مرزهایی برای کودکان
اهمیت دادن به موضوع رشد و پرورش کودکان در بین بسیاری از خانوادهها به چشم میخورد .اغلب پدر و مادرها به دنبال کسب اطلاعات علمی و تخصصی در زمینه چگونگی ارتباط با فرزندان خود هستند اما به دلیل وجود خلأهایی در آموزشهای مذکور و یا به دلیل توجه انتخابی والدین به یکی از اصولیترین جنبههای پرورشی توجه کافی صورت نگرفته است و این جنبه همانا مسئولیت زندگی و اعمال خود اوست در این مقوله باید به این توجه داشت که کودکان به والدینی نیاز دارند که خود آنها مرزهایی داشته باشند اولین بار که عبارت کودک دشوار را شنیدم از همکارم در مدرسه ابتدائی بود او در مورد کودکی صحبت میکرد که دوست داشتنی اما خارج از کنترل بود شلوغ پررو و گستاخ بود تااینکه یک روز به منزلشان رفتم والدین خیلی خوبی داشت. اما چهارچوب تربیتی خیلی کمی برای پسرشان تعیین کرده بودند. بطور مثال من و او در اتاق نشیمن برای مدت زیادی توپ بازی می کردیم بدون آنکه کسی چیزی به ما بگوید بعد از مدتی مادر شان وارد شد و با لبخندی گفت من دوست ندارم بازی شما را بهم بزنم اما آیا خیلی سخت است که جای دیگری بازی کنید اما ما ادامه دادیم بعد از مدتی پدر وارد شد و توبیخ کنان گفت آهای بچه ها چند بار بگویم که زودتر تمامش کنید و بعد ما به طبقه بالا رفته و تابه مرز جنون رساندن اهالی منزل به بازی ادامه دادیم. این کودک اجازه داشت در تمامی قسمت های خانه بازی کند کودکان دشوار در خلأ پرورش نمییابند و هر کودک دشوار عموماً در یک محیط مسئلهدار است و کودکانی هم که حد و مرزهای سالمی دارند نیز آن را از محیط کسب می کنند اینکه امروز ما چه کسی هستیم اساساً نتیجه دو نیرو است محیط و پاسخ ما به آن .
کودکان به شیوه ارتباطی والدین پاسخ میدهند و تا زمانی که به آنها اجازه دهند پیش میروند .
بهعنوان یک قانون، کودکان نمیدانند چه می کنند و آگاهی کمی دارند که چگونه زندگی را کنترل کنند و بخوبی آن را به پیش ببرند و این وظیفه والدین است که به آنها ساختار بدهند عشق بورزند و آنها را به سمت پختگی هدایت کنند.
سه را نفوذ در کودکان
سه راه نفوذ در کودکان برای شما وجود دارد که از طریق آنها میتوانید بر روی فرزندانتان تاثیر بگذارید تا مرزها را در خود شکل دهند این سه راه عبارت است از: آموزش، الگوسازی، درونی سازی آموختهها.
مرحله اول آموزش می باشد :
در مورد مرزها توانایی شنیدن و استفاده از کلمه نه را به آنها آموزش دهید در استفاده از واژه حد و مرز برای کودکانتان بیم به دل راه ندهید این واژه مفید از اصول حد و مرزها را به کودکانتان یاد دهید. کودکان میتوانند معنای این جملات را درک کنند(تو مسئول رفتار خودت هستی ) و این بدان معناست که آنها باید مسئولیت مواردی از قبیل تمیز کردن اتاقشان ،گرفتن نمرات خوب یا بد و داشتن رفتار مناسب به هنگام غذا خوردن با دیگران و کنترل کج خلقی خود را بپذیرند .
در اینجا به منظور درک مرزهای متفاوت برای کودکان در سطوح مختلف سنی راهنماییهای لازم ارائه میشود:
از تولد تا دوازده ماهگی :
در این زمان کودکان در حال ایجاد پیوند با مادر و پدرشان می باشد و مرزها در این سن باید در سطح حداقل باشد.
یک تا سه سالگی:
در این سن کودکان آمادگی دارند تا کلمه نه را بشنوند و نیز متوجه میشوند که نافرمانی در شرایط خطرناک کج خلقی ها، تخطیها و غیره دارای عواقبی می باشد.
سه تا پنج سالگی:
در این دوره کودکان توانایی بیشتری برای درک دلایل قبول مسئولیت و چرایی عواقب آن دارند و میتوان با آنها در این مورد گفتگو کرد.
شش تا یازده سالگی:
این مرحله مستلزم میزان قابل توجهی مهارت وهمینطور افزایش سرمایه گذاری در دنیای خارج از خانواده است وموضوعات مربوط به مرزها حول محور برقراری تعادل بین مدت زمان بودن در خانه ودرجمع دوستان ،انجام کارهای خانه ، وتکالیف مدرسه و… می باشد وعواقب نیز می تواند شامل: محدودیتها وممنوعیت هایی در خصوص دوستان ،آزادی ها و امتیازات خانگی باشد .
مرحله دوم الگوسازی می باشد:
الگوسازی با آموزش تفاوت دارد کودکان از طریق مشاهده عملکرد شما در ارتباط با مرزهای دنیای خودتان نکاتی را می آموزند . آنها چگونگی رفتار شما با خودتان ،همسرتان وهمکارانتان را تماشا می کنندوبدین معنا مرزها بیشتر از آنکه آموخته شوند گرفته می شوند .وهیچ وعظ وخطابه ای این چنین نتیجه ای را در بر نخواهد داشت .الگو سازی در تمامی اوقات جریان دارد ومختص زمان خاصی نیست که شما در نقش والدین ظاهرمی شوید
این عمل اساسأ هرزمان که در میدان دیداری وشنیداری کودک قرار گیرید رخ می دهد.
بسیاری از مادران هنگامی که میبینند فرزندشان کاری را که خود آنها به غلط انجام می دهند انجام دادهاند حیرتزده میشوند و بانگ برمیآورند که من درست و غلط را به او یاد دادهام. ممکن است که او این کار را انجام داده باشد اما کودک او اغلب در این بازی خیلی زود متوجه میشود که اعمال مادر یا پدرش خیلی بیشتر از گفتههای آنها با عقایدش جور در میآید.
مرحله سوم درونی سازی آموختهها میباشد:
به کودکانتان کمک کنید تا آموختهها را درونی کنند و آنها را بخشی از خود سازند درونی سازی به معنای کاری است که باعث میشود تا حقیقتی به یک واقعیت تجربه شده تبدیل شود. برای فهمیدن هر چیز دو راه وجود دارد تفکر و تجربه .
تفاوت بین تفکر و تجربه ممکن است شما را بترساند اما اگر آن را بپذیرید فرزند پروری شما شکوفا خواهد شد. اگر فقط با استفاده از کلمات به آموزش مرزها بپردازید وقتتان را هدر داده اید اما اگر مرزها را با فرزندتان به اجرا بگذارید این تجارب را درونی کنید ، کودکانتان آنها را به خاطر میسپارند، حذف میکنند و آنها را به بخشی از نگرش خود به واقعیت تبدیل می کنند. برای شکل دادن به مرزهای کودک لازم است تجربهای با مرزهای والدین صورت بگیرد شما مانند درختی هستید که کودک بارها و بارها سر خود را به آن میکوبد تا اینکه تشخیص دهد که درخت از او قویتر است و دفعه بعد در اطراف آن قدم میزند.
برگرفته از کتاب مرزهایی برای کودکان
دکتر هندی کلو دکتر جان تاون سند
ترجمه:سعید میلادلو